مراقب انگشتان ذهن بچهها باشیم
مثالی که میخواهم برایتان بیاورم ناراحتکننده است؛ ولی چارهای نیست. من به هیچ شکل دیگری قادر نیستم اهمیت ماجرا را بیان کنم:
پدری را در نظر بگیرید که در اتاقی مشغول کار خود است و فرزند کوچکش در اتاق، چهار دست و پا حرکت میکند. یک پنکه هم در حالی که روشن است روی زمین قرار گرفته است. ناگهان پدر صدایی از بیرون اتاق میشنود و سراسیمه و بدون توجه به فرزند خود از اتاق بیرون میدود. بعد از یکی دو دقیقه صدای شیون بچه را میشنود. به اتاق بر میگردد و متوجه میشود که فرزندش انگشتش را داخل پنکه کرده است. انگشت بچه قطع شده است. او با عجله فرزندش را با انگشت بریده به اورژانس میرساند. دکتر با ناامیدی میگوید مهلت از دست رفته و امکان پیوند زدن مجدد انگشت وجود ندارد.
ما معلمها، در کلاس درس، وظیفه داریم مراقب انگشتان ذهن بچهها باشیم و نمیتوانیم حتی برای لحظهای از کلاس درس، بچهها را که همچون فرزندان ما هستند رها سازیم.
این روزها ما از بچهها دوریم و انتظار داریم پدر و مادرها این مأموریت را به انجام برسانند و مراقب انگشتان ذهن بچهها باشند چون ممکن است حتی یک ماه دیگر، پیوند زدن ذهن کار سخت و ناممکنی باشد.
من، به عنوان یک معلم، از پدر و مادرها استدعا دارم که این مأموریت را جدی بگیرند: لازم نیست به آنها چیزی یاد دهید. کافیست به آنها یادآوری کنید که یادگیری امر مهمی در زندگی آدمیست.
فرزندان ما، خود در مدرسه یاد گرفتهاند که چگونه چیزی را یاد بگیرند؛ معلمان آنها قبلاً این وظیفه را به انجام رساندهاند.
ما باید مراقب انگشتان ذهن بچهها باشیم. باید مدام به آنها یادآوری کنیم که یاد گرفتن مهم است، کتاب خواندن مهم است و بازی کردن ابزار مهمی برای یادگیری است.
ما باید مدام به یکدیگر یادآوری کنیم که خردمندی، شادی و عشق حق مسلم همه ماست.
مجید میرزاوزیری
۸ اسفندماه ۹۸
@mirzavaziribooks
درباره این سایت